shadivagham
غم و شادى دو پديدهى طبيعى روح بشر است و هرگز نمىتوان آنها را از قاموس زندگى بشر حذف كرد. مولانا غم را به شرط آنكه به افراط نيانجامد، عامل شگرفى جهت تعادل روحى و شخصيتى مىشمرد. مولانا مىگويد هر غمى همچون باغبان، شاخِ شادىهاى فرسوده و زائد را كه بر تنهى درختِ روح سنگينى مىكند هَرَس مىكند. مولانا ريشهى غمهاى نازل و جانكاه را ناشى از دلبستگى بهدنيا مىداند.
قندِ شادى، ميوهى باغِ غم است
اين فرح، زخم است و آن غم، مرهم است
غم چو بينى، در كنارش كِش به عشق
از سرِ رَبْوَه نظر كن در دمشق
)دفتر سوم، 3-3752)
فكرِ غم گر راهِ شادى مىزند
كارْ سازىهاىِ شادى مىكند
خانه مىرُوبد به تُندى او ز غير
تا در آيد شادى نو، ز اصلِ خير
مىفشانَد برگِ زرد از شاخِ دل
تا برويد برگِ سبزِ مُتصل
غم ز دل هرچه بريزد يا بَرَد
در عِوَض حقّا كه بهتر آورد
)دفتر پنجم، 83-3678)
غم و شادى
www.avang.org by Rouhollah Khalili Boroujeni Contact Us