eshgh
عشق از بنيادينترين مبانى مكتب عرفانى مولاناست. و حتى بهتر است بگوييم كه عشق، كليد رمز احوال و افكار و آثار مولاناست. مثنوى او با عشق آغاز مىشود و به عشق پايان مىيابد. از نظر مولانا عشق، تعريفشدنى نيست. عشق سبب خلقت جهان است و در همهى هستى جارى و سارى است. عشق، حلاّلِ معماى هستى است. عشق، حياتبخش و عروجدهندهى آدمى است. عشق بينش را تعالى مىبخشد و سختىها را به آسانى بدل مىكند. مولانا همچنين مىگويد عشق، ثمرهى معرفت است و فقدان آن آدمى را از پرواز بازمىدارد. عشق، رهانندهى آدمى از تعلقات دنيوى است و هر عشقى، تنها با عشق ديگرى محو مىشود.
هرچه گويم عشق را شرح و بيان
چون به عشق آيم، خَجِل باشم از آن
گرچه تفسير زبان روشنگر است
ليك، عشقِ بىزبان، روشنتر است
چون قلم اندر نوشتن مىشتافت
چون به عشق آمد، قلم بر خود شكافت
)دفتر اول، 4-112)
شرح عشق ارمن بگويم بر دوام
صد قيامت بگذرد، و آن ناتمام
)دفتر پنجم، 2189)
درنگنجد عشق، در گفت و شنيد
عشق، دريايى است قعرش ناپديد
)دفتر پنجم، 2731)
گر نبودی عشق هستی کی بدی؟
کی زندی نان بر تو و ، کی تو شدی؟
(دفتر پنجم، 2731 )
عشق بشكافد فلك را صد شكاف
عشق لرزاند زمين را از گزاف
)دفتر پنجم، 2735)
علّتِ عاشق، ز علّتها جداست
عشق، اُسطرلابِ اسرارِ خداست
)دفتر اول، 110)
هر كه را جامه ز عشقى چاك شد
او ز حرص و جمله عيبى پاك شد
)دفتر اول، 22)
چون نباشد عشق را پرواىِ او
او چو مرغى ماند بىپر، واىِ او
)دفتر اول، 31)
ديو بر دنياست عاشق، كور و كر
عشق را عشقى دگر بُرّد مگر
)دفتر پنجم، 291)
عشق
www.avang.org by Rouhollah Khalili Boroujeni Contact Us